امروز خودکُشی کردم رفتم جایی که فکر میکردم بوی زندگی میده امّا ؛ فقط با احساساتِ نابِ یک دختر بچه و دنیای خیالی اش رو به رو شدم که نادیده گرفته شده بود . خیلی درد داشت ، دوست داشتنِ یک دختر که روحش زخمی بود و به دنبالِ التیام می گشت! اونم نه با یه پسر بچه کم سن و سالِ بی تجربه! یه عاقله مردِ چارشونه . :/ +حالا فهمیدم چرا شبا خوابت نمیبره ؛ عذاب وجدان خوابِ راحتُ از آدم میگیره . +من بزرگ نشدم ، پیر شدم . مثل مُردهی یک قرن پیش، دارم نفس میکشم ...
یه زمانی تو را دوست داشتم؛ میدانی؟
یه عمره از تو با خودم دروغ میگم ...
، ,یک ,دختر ,بچه ,رو ,شدم ,یک دختر ,حالا فهمیدم ,چارشونه حالا ,مردِ چارشونه ,عاقله مردِ
درباره این سایت